شواهد باورهای منفی ما منطقی هستند؟
برای اینکه یک باور منفی و غیرمعقولانه را تغییر دهید؛ لازم است واقعیت داشتن آن را در ذهن خود زیر سوال ببرید یا به شواهد مخالف آن توجه کنید؛ زیرا شما سخت به باورهایتان به عنوان واقعیت مطلق، باور دارید! بنابراین لازم است شواهدی را پیدا کنید که نشان میدهند باورهای شما واقعیت ندارند یا تنها واقعیت موجود نیستند!اینگونه ذهن شما از تعمیم و مبالغهی منفینگرانه رهایی پیدا میکند. مثل یک محقق یا بازپرس عمل کنید که میخواهد درستی یا نادرستی یک باور را بدون اینکه به آن وابسته باشد؛ بر اساس مدارک و شواهد روشن و منطقی، مورد تحقیق یا آزمایش قرار دهد.
اگر مثلا رنج خودتان را بدترین رنج بشری میپندارید از خود بپرسید: آیا واقعا هیچ کس نبوده که اوضاع بدتری داشته است؟ اگر با خوردن یک کیک شکلاتی، کل روز احساس گناه دارید که چرا رژیم خود را رعایت نکردهاید؛ با بررسی کالری آن کیک شکلاتی، ممکن است به این نتیجه برسید که فقط کمی بیشتر از رژیم غذایی مصرف کردهاید!
احساس مثبتی که با این روش، به شما دست میدهد واقعبینانهتر و پایدارتر از این هست که شما فقط فکر مثبت سطحی و غیرواقع بینانه داشته باشید؛ مثلا بیتوجه به رویدادها و واقعیتهای منفی زندگیاتان، هر روز فقط با خود تکرار کنید: همه چیز عالی است و حال من عالیتر..!
در این روش یا شواهد تایید کننده در زندگی شما وجود ندارد یا به شواهد مخالف آن توجه نکرده و از آنها اجتناب کردهاید! اما اگر شما واقعا تنها با گفتن جملات مثبت، تمام واقعیتهای زندگی را هم در افکار، رفتار و انتخابهایتان در نظر گرفتهاید؛ با همین روش ادامه دهید!
زن و شوهر دارن با هم تلویزیون نگاه میکنن که تلفن آقا زنگ میزنه، یه خانومهس که در مورد مسائل کاری مشورت میخواد. شوهر محترم مشغول صحبت میشه. میخنده، شوخی میکنه، از واژه هایی مثل جانم و عزیز و اینها هم استفاده میکنه. با فرض اینکه این زن و شوهر که خیلی هم امروزی ان در مورد این تماسها و گفتگو ها که که کاری ان و چه و چه قبلا کلی با هم صحبت کردن و مثلا قضیه رو با هم حل کردن. باید بگم حل شدن این قضیه فرض محاله. محال.
توجه کنید. ناخودآگاه ما در مورد یه سری مسائل اصلا قول و قرار و شوخی سرش نمیشه.
طبق این مثالی که زدم: شوهر داره از قلبش، از ذخیره شوخی، خنده و محبتش برای یه خانوم دیگه خرج میکنه و ناچار حتی یه کوچولو از سهم خانومش کم میذاره.
و خانوم خواسته و ناخواسته اذیت میشه از وقت گذاشتن و شوخی کردن همسرش با یه خانوم دیگه.
اگر توو این مثال جای زن و شوهر رو هم عوض کنیم بازم نتیجه همینه.
به مرور و با تکرار این موارد زن و شوهر به خودشون میان و میبینن کلی فاصله بینشون افتاده و از هم سرد شدن.
حواسمون باشه با دلایل و ژستای مختلف این مسائل رو برای خودمون عادی جلوه ندیم.
مراقب نهال عشقی که روز اول کاشتیم باشیم. تا نخشکه.
ارادتمند و آرزومند خوشبختی شما لطفا مطلب مشاوره خانواده چیست؟را بخوانید.
منبع: وبلاگ مشاوره خانواده