مشاوره روانشناسی زنان

مشاوره روانشناسی زنان
  • خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

دلبستگی نا ایمن چگونه شکل میگیرد؟

23 بهمن 1399 توسط ملیحه مهتابیان

اگر در مراحل اولیه کودکی، از طرف والدین و نزدیکان، به شما احساس امنیت‌ و اعتماد بخشیده نشود؛‌ احساس ناامنی و اضطراب شدید می‌کنید و دلبستگی ناایمن خواهید داشت؛ آن هم در جهانی که برای شما اضطراب آور بوده است!

پس احساساتی مثل ترس و اضطراب، خشم و عشق، با باورهایی مخرب همیشه با شماست! باورهایی مثل: من بی‌ارزش هستم یا من لایق محبت دیگران نیستم یا اینکه دیگران مورد اعتماد نیستند و ممکن است به من آسیب بزنند در شما شکل می‌گیرد.

مجموع این اثرات هیجانی و شناختی و… به شما طرحواره‌‌های ناسازگاری می‌دهد که بر اساس آن خودتان و دیگران را قضاوت می‌کنید.

اگر در دوران کودکی، ترس و ناامنی بیش از حد را تجربه کرده باشید؛ ممکن است همیشه لایه‌هایی از دفاع و حمله، اطراف خود بسازید و از خود به شدت مراقبت کنید تا آسیبی نبینید!

در بزرگسالی، بخاطر آسیب‌های کودکی، نیاز شدید به امنیت و میل شدیدی به رابطه با دیگران و گرفتن عشق دارید

اما بخاطر آن لایه‌های دفاعی، از جدایی یا آسیب‌های رابطه می‌ترسید که این خود مانع شما می‌شود که بدون ترس به دیگران نزدیک شوید و صمیمیت و امنیت را در رابطه تجربه کنید!

هم عشق زیاد می‌خواهید؛ هم می‌ترسید به شما داده نشود یا قطع شود یا شاکی هستید که چرا اینقدر کم است! احساسات متناقض ترس، خشم و عشق..! که ممکن است حتی اصلا قید هر رابطه‌ای را بزنید!

هر نقشی که در کودکی به شما القاء شود‌ و به هر تعریفی از خودتان برسید؛ در بزرگسالی با همان زندگی می‌کنید! رابطه برقرار می‌کنید؛ عاشق می‌شوید؛ ازدواج می‌کنید؛ جدا می‌شوید؛ شغل انتخاب می‌کنید و… مگر اینکه با آگاهی و درمان.سوالات قبل ازدواج

 
واقعا برای ورود به یه سری روابط ویه آدم هایی بایدبخش خودآگاهت رو فعال کنی و آگاهانه بیاندیشی و خردورزی خرج کنی مثلا افرادی که دچارتله ی محرومیت هجانی باشن اگر روابط گذشته شون مخرب بوده بعدآگاه شدن که برتله شون کنترل و تعادل پیداکردن بایداجتناب کنن نه از روی استیصال یا جنگ و فراربرای مقابله باتله بلکه ازسرخوداگاهی مثلا باید از افراد دو رازدسترس که سردبی عاطفه و مغرور هستن و توی رابطه صادق نیستن ونقاب میزنن بشدت باید دوری کرد رابطه ازسمت دو نفر نیازبه عشق همدلی حمایت رشد مهرورزی ودلبستگی ایمن داره رابطه ازسمت دوطرف نیازبه جلب اعتماد همدیگه داره و باید هدفمند و ایمن باشه.
 
امیدوارم یه همسر متخصص مثبت گرایی و پایه برای لذت بردن وخلق کردن موفقیت ومقتدر باشیم و به زودی نیمه گمشده ی خودمو پیدا کنم به نظرم همه ما باید با هدفمند بودن و تلاش مستمر عزت نفس فردی واجتماعی مون رو بالا ‌وبالاتر ببریم چون از همین جامعه هنرمند ومسئول ودرمانگر وکارگزار ومعمار رشد میکنن و خراب بودنشون وحال بسیار بسیار بده جامعه مبین نقاط بهبود فراوانی هستش که کاملن قابل حل و رفع نمودنه.
منبع: مشاوره خانواده

 نظر دهید »

چرا از احساسات خود فرار میکنیم؟

13 بهمن 1399 توسط ملیحه مهتابیان

تا زمانی که ما به مرحله پذیرش نرسیده باشیم نمی توانیم چیزی را تغییر دهیم تا زمانی که نقص ها و ضعف های خود را فرافکنی میکنیم، نمی توانیم زندگی واقعی، راستین و جذابی داشته باشیم..و اگر ضعف ها خود را انکار کنیم به سایه مون تبدیل میشه خودمون رو نمی پذیریم. به خودمون عشق نمی ورزیم و تمام زندگی ما نابود خواهد شد.

 

باشگاه می‌روید چون دوست ندارید از رقابت با دوستان خوش اندامتان عقب بیفتید! پارتنر پیدا می‌کنید چون پیش دیگران می‌خواهید خواستنی جلوه کنید!

ازدواج می‌کنید چون از احساس تنهایی می‌ترسید! دنبال لاغری به هر روشی هستید چون می‌خواهید از احساس خودبیزاری فرار کنید!

هر روز به پارتی می‌روید؛ الکل، مواد مخدر، روابط جنسی و… که حال درونتان خوب شود! کار خیر انجام می‌دهید تا از احساس گناه خود فرار کنید! برای خشنود کردن دیگران هر کاری انجام می‌دهید تا شما را خوب بدانند!

تا دیر وقت و زیاد کار می‌کنید تا متوجه مسائل رنج‌آور خود نباشید! زیاد سفر یا مهمانی می‌روید یا طلاق می‌گیرید تا از احساس افسردگی رها شوید! به نظر می‌رسد هر بار کارهایی انجام می‌دهید تا از چیزی فرار کنید یا چیزی را انکار کنید!

اگر کارها را تنها برای فرار از افکار و احساسات بد انجام می‌دهید؛ آن کارها هر چقدر خوب باشند به شما احساس خشنودی نمی‌دهند! پس علاوه بر عمل شما، انگیزه‌ شما نیز در احساس رضایت و خشنودی شما نقش دارد.

شما نمی‌توانید در حالی که از مسئله‌ای می‌ترسید یا از آن فرار می‌کنید و یا آن را انکار می‌کنید؛ احساس خشنودی از انجام کارهای لذتبخش دیگری داشته باشید! به همین دلیل افرادی هستند که به ظاهر همه چیز دارند اما ممکن است احساس شادمانی درونی نداشته باشند!

افکار و احساسات منفی خود را بنویسید و ببینید زندگی و اعمال شما در جهت انکار و فرار یا حتی جنگ با آنهاست یا در جهت پذیرش آنهاست. ممکن است بگویید اینها منفی هستند چرا باید آنها را بپذیریم!؟

می‌پذیرید؛ چون وجود دارند و چون در هر آدمی ممکن است افکار و احساسات منفی در شرایط و موقعیت‌هایی وجود داشته باشد؛ قابل اجتناب یا قابل انکار نیستند اما تا آنها را نپذیرید نمی‌توانید به درست بودن یا غلط بودن، کارا بودن یا عدم کارایی آنها برسید.

مهم این است آگاه باشید فرار و انکار دارد به شما چه آسیب‌هایی می‌زند؟ چه هزینه‌هایی برای شما به همراه داشته است و چگونه شما را از اهداف و ارزشهایتان دور ساخته است‌؟

خیلی اوقات حتی این فرارها و انکارها خودآگاهانه نیست و آگاهی نسبت به آنها موجب بر ملاشدن و توقف آنها می‌شود. با خودتان روبرو شوید و خود را با تمام آنچه هستید بپذیرید! منبع : مشاوره آنلاین خانواده رایگان

 نظر دهید »

چرا باید احساسات متناقض خود را بپذیریم؟

13 بهمن 1399 توسط ملیحه مهتابیان

 خوب گفتنش آسونه این که چه جوری بپذیریم و حساسیت نشون ندیم دیگه مهمه چون معمولا این احساسات به واسطه گذشته و کودکی درما نهادینه شده و حرفش آسونه ،تغییرش زمان بر و سخت است.

همه ما به عنوان انسان، پیچیدگی‌ها و تناقض‌هایی داریم و نیز احساسات و حالات نفسانی مختلفی را تجربه می‌کنیم.

اما مهم این است این تناقضات و احساسات متنوع را، جدا از اینکه بد یا ناخوشایند، درست یا غلط هستند؛ بدون قید و شرط در خود بپذیریم.

بپذیریم که تجربه‌های دردناکی در کودکی داشته‌ایم که انکار و فراموش شده‌ و احساساتی که سرکوب شده‌اند.

اگر اکنون نیز اینها را در مسیر درمان خود نپذیریم و پس بزنیم؛ همچنان از شخصیت حقیقی خود دور خواهیم بود!

بپذیریم که احساساتی مثل خشم، گناه، خجالت، حقارت، حسادت و… را تجربه کرده‌ایم و احساسات متناقضی داشته‌ایم! هم خشم داشته‌ایم هم عشق! هم ترس داشته‌ایم هم کشش!

بپذیریم که تعارضات و بخش‌های پنهانی در ما وجود داشته است که وجود آنها را توجیه یا انکار کرده‌ایم!

بپذیریم که در جاهایی، خودمان نبوده‌ایم و از خود واقعی‌مان اجتناب کرده‌ایم! چیزهایی را در خود سانسور کرده‌ایم و افکار متناقضی داشته‌ایم!

اگر هنوز بخشی از خود را پنهان می‌کنید یا از آن می‌ترسید و فرار می‌کنید؛ نمی‌توانید تمام خویشتن را تحقق ببخشید! احساسات و رفتارهای شما اصالت نخواهند داشت و با خودتان در صلح و سازگاری نخواهید بود!

تا وقتی تحمل ابهام و تناقض را در خود ندارید؛ نمی‌توانید به حقیقتی که در اعماق شماست برسید‌ و‌ به ندای درونتان، گوش بسپارید!

وقتی هم در مسیر طبیعی زندگی یا طی درمان، با واقعیتی در مورد خودتان روبرو می‌شوید؛ به شدت آن را پس می‌زنید خشم، اشک، گناه، انکار و… می‌گویید من؟! اینها در من است؟! من اینها هستم؟! هرگز! امکان ندارد!

مثل آدمهایی که برای اینکه احساسات جنسی را در خود سرکوب کنند؛ سالهاست که با احساس گناه زندگی می‌کنند!

افراد خودساخته و خودشکوفا، با واقعیت‌ها کلنجار نمی‌روند و همه چیز را می‌پذیرند که خوب یا بد، درست یا غلط در آنها وجود دارد!

احساسات و هیجانات، تمایلات و نیازها، افکار و عقاید، واکنش‌های ذهنی و جسمی، لذت‌ها و رنج‌ها، ترس‌ها و کشش‌ها را همانطور که هستند در خود می‌پذیرند.

در پذیرش واقعی، قضاوت وجود ندارد؛ توجه و مشاهده در لحظه حال وجود دارد. پذیرش کامل واقعیت درونی و آنچه در شما وجود دارد؛ مقدمه و لازمه پذیرش واقعیت‌های بیرونی می‌شود.مشاور خوب برای ازدواج

ذهن ؛ به طور خود کار ؛ افکار و احساسات را سرکوب میکند ؛ و همین مکانیزم باعث بوجود آمدن دوپارگی در روان میشود ؛ هر حس و فکری که به ذهن میآید ریشه در تجربه ای در کودکی دارد ؛ و بهر حال بعنوان بخشی از ما وجود دارد ؛ دیدن و‌ مشاهده و پذیرفتن اینکه افکار و احساسات منفی و ناخوشایندی هم در ما وجود دارد ؛ هیچ لطمه ای به ما نمی‌زند ؛ اما ذهن آنها را تهدید به حساب میآورد و سریعا سرکوب میکند ؛ اما آنها وجود دارند و طبق قانون بقا باید به رسمیت شناخته شوند و الا تلاش بیشتری در نشان دادن خود به ما خواهند کرد ؛ زمانیکه می‌پذیریم صفات و احساسات و افکار منفی یا ناخوش آیند در ما هم مثل تمامی انسان ها وجود دارد ؛ تمامیت و یکپارچگی خود را بدست می‌آوریم ؛ و دیگر جنگ بین ذهن و افکار و احساسات تمام شده و انرژی برای نفی کردن بخشی از وجودمان هدر نمی‌دهیم ؛ درست مانند زمانی که برای اتمام بحث با فردی سکوت میکنیم و می‌پذیریم که نظر متفاوتی داریم اما لزومی ندارد دیدگاه طرف مقابل را با ادامه بحث سرکوب کنیم. منبع: روانشناسی امروزی

 نظر دهید »

آیا پیش‌بینی احساسی ما درست از آب در میاید؟

13 بهمن 1399 توسط ملیحه مهتابیان

وقتی پیش‌بینی کنید که اگر من دچار رنج شوم نمی‌توانم اصلا تحمل کنم! وقتی پیش‌بینی ‌کنید که من اگر جدا شوم از تنهایی افسرده می‌شوم!

وقتی پیش‌بینی کنید که من بدون او حتما می‌میرم! به شما هیجانات منفی دست می‌دهد که باعث می‌شود با واقعیت آنطوری که باید روبرو نشده و از پا در بیایید! پیش‌بینی‌های هیجانی شما برگرفته از قضاوت‌های یکسویه از واقعیت است!

مطالعه روانشناسی تاریخچه رفتار انسانها در برابر حوادث ناگوار، نشان می‌دهد که آدمی می‌تواند دست کم هر رنج، ناکامی و شکستی را تاب بیاورد و خود را با آن سازگار کند.

به شرطی که پیش‌بینی‌های هیجانی منفی نداشته و برداشت غلطی از واقعیت نداشته باشد و توانایی خودش را در انطباق با شرایط مختلف دست کم نگرفته باشد!

آیا تمام پیش‌بینی‌های هیجانی منفی، نادرست هستند!؟ اصولاً پیش‌بینی‌ها و پیش‌گویی‌های ذهنی، چون یکسویه و مبتنی بر حدس و گمان هستند ممکن است بر اساس واقعیت و افکار واقع‌بینانه نباشند حتی اگر مثبت باشند!

مثلا شما افسردگی دارید اما پیش‌بینی می‌کنید که اگر طلاق بگیرم یا از این کشور بروم حتما شاد و خوشبخت خواهم بود! ممکن است موقتی حس خوبی کسب کنید اما اینکه چقدر این حس شما واقعی، درونی و پایدار است مهم است.

آگاه باشید‌ که پیش‌بینی‌های هیجانی شما بر چه اساس و منطقی استوار شده‌اند ‏و‌ در چه احساساتی استدلال می‌کنید؟

مثلا الان اگر احساس بدی دارید به این معنی نیست که حتما مسیرتان نادرست است! چون ممکن است به تازگی از یک رابطه مخرب جدا شده‌اید ‏و الان احساس تنهایی می‌کنید اما شما به این رنج تنهایی ‏برای رشد احتیاج دارید. ‌این رنج را بپذیرید

از طرفی ممکن است الان چون یک رابطه جنسی بی‌مرز ‏در یک رابطه بی‌تعهد داشته‌اید ‏احساس خوبی کنید اما به معنی این نیست ‏که رابطه‌ و مسیری که در آن هستید حتما رابطه و مسیر خوبی است!

پس مشکل از جایی شروع می‌شود که تنها بر اساس احساسات خود استدلال یا پیش‌بینی می‌کنید و یا اینکه می‌خواهید به هر قیمتی که شده از رنج، فرار کنید!

بسیاری برای اینکه فقط رنج تنهایی را حذف کنند از روابط مخرب بیرون نمی‌آیند! آنها رنج تنهایی را فاجعه‌بارتر‌ از بودن در یک رابطه مخرب می‌دانند!

اگر استدلال منطقی و واقع‌بینانه شما می‌گوید که در مسیر درستی هستید رنج را باید بپذیرید. اگر دنبال حذف رنج و یک تغییر بی دردسرید سر از فالگیری، دعانویسی و توهم در می‌آورید!

آن وقت یک نفر پیدا می‌شود با مواد مخدر، الکل و چند قرص، شما را بی‌هوش و بی‌حواس می‌کند یا وارد یک رابطه مخرب جنسی می‌کند تا متوجه واقعیت نشوید!

 


اگر باهاش صحبت کنی، میگه: من؟؟؟ طلاق؟؟؟ برو عمو
برای همین نه قبل از ازدواج احتمال میده که انتخابش اشتباه باشه
نه بعد از ازدواج به فکرش میرسه که شاید حرفام و رفتارام در قبال همسرم اشتباه باشه
خیلی از کسایی که آخرش جدا میشن امروز با ژستای متفکرانه به دیگران مشاوره میدن و همین اعتماد به نفس کاذب باعث میشه خودشونو فراموش کنن
بس که خودشون رو قبول دارن به فکر ارتقا نیستن
شما یا عزیزان مجردتون باید فرصت مشاوره قبل از ازدواج رو برای ازدواج موفق تر دریابید.

 نظر دهید »

چرا برای پذیرش واقعیات مقاومت میکنیم؟

13 بهمن 1399 توسط ملیحه مهتابیان

هر چه یک حقیقت تلخ تر باشد پذیرش آن برای ما دشوارتر خواهد بود. اما تا زمانی که حقیقت را نپذیریم نمی توانیم به مرحله جدیدی از آگاهی وارد شویم. تا زمانی که در برابر حقیقت مقاومت می کنیم هیچ چیزی را حل نمی کنیم. نه تنها باید حقیقت را بپذیریم بلکه باید خودمان را همانطور که هستیم بپذیریم. اگه خودمون رو نپذیریم نمی توانیم به سمت تغییر رویم. نمی توانیم به سمت بهتر شدن گام برداریم.

هر چه واقعیت‌، رنج‌آورتر باشد؛ پذیرش آن برای ما سخت‌تر است. چون برای ما دشوار است اعتقادات، خواسته‌ها و احساسات خود را وارد پذیرش واقعیت نکنیم

همچنین ما از کودکی سعی می‌کنیم آسیب‌ها را با انواع مکانیزم‌های دفاعی فراموش کنیم؛ به همین خاطر شدیداً مقابل پذیرش واقعیت مقاومت می‌کنیم و ممکن است اصلا تجارب رنج‌آور را بخاطر نیاوریم اما در ناخودآگاه ما وجود دارند و بیشتر آسیب می‌زنند!

خانمی که نپذیرفته با همسرش مشکل دارد می‌گوید: زندگی ما را چشم زده‌اند! مادری که نپذیرفته پسرش اعتیاد دارد می‌گوید: من به خوبی پسرم باور دارم! مردی که جدایی از همسرش را نپذیرفته، به مصرف الکل روی آورده است!
در این موارد، افراد هیچ کاری برای مشکلات موجود نمی‌کنند و اوضاع بدتر می‌شود.

برای اینکه بتوانید واقعیت‌ها و تجارب رنج‌آور را راحت‌تر بپذیرید لازم است ارتباط فکری و احساسی خود را با آنها تغییر دهید! چون تجربه‌ها و واقعیت‌های دردناک را نمی‌توانید عوض کنید؛ هر چقدر خودتان را سرزنش کنید و هر چقدر سعی کنید به آنها فکر نکنید!

فکر نکردن یا نادیده انگاشتن واقعیت‌ها، به شما بیشتر آسیب می‌زند! پیروزی در پذیرش است. لازم است نگاه قضاوت‌گرای خود را نسبت به واقعیت‌ها و تجربه‌ها، به سمت مشاهده‌گری ببرید.

یعنی به جای اینکه افکار و برداشت خود را از واقعیت باور کنید؛ واقعیت را تنها به همان صورتی که هست مشاهده کنید. این مشاهده‌گری در ذهن ‌آگاهی یا توجه آگاهی نیز انجام می‌گیرد.

افکار و قضاوت‌ها را ممکن است نتوانیم متوقف کنیم و مشکل هم لزوماً از آنها نیست! مشکل اینجاست که آنها را باور می‌کنیم؛ با محتوا و معنای آنها ادغام می‌شویم و طبق هر چه در ذهنمان می‌آید عمل می‌کنیم! نتیجه می‌شود واکنش‌ها و هیجاناتی که شتابزده از ما سر می‌زند!

مثلا به جای اینکه بگویید من فکر می‌کنم احمقانه رفتار کرده‌ام؛ می‌گویید من فکر می‌کنم احمق هستم! و بعد احمق بودن خود را باور می‌کنید! نتیجه کار، چیزی جز سرزنش، افسردگی و شکست در کارها نیست!

اگر با افکار و برداشت خود هماهنگ و همراه نشویم و‌ آنها را باور نکنیم؛ از خودگویی و برچسب به خود رها شده و افکار خود را مانند موجودیتی مستقل از خودمان می‌بینیم.

پس باعث می‌شود هم متوجه ضررهای افکار خود بشویم و هم بهتر بتوانیم آنها را تغییر دهیم. چون آنها دیگر به ما چسبیده نیستند و خود را فراتر و بیرون از آنها می‌بینیم.شماره مشاوره ازدواج

مشاهده افکار باعث توقف آنها نمی‌شود اما باعث می‌شود توسط آنها تحریک نشوید و انتخاب‌های آزادتری داشته باشید.


ترویج کتاب خوانی وخواندن کتاب خیلی عالی هست..اماشبیه کتاب هازندگی کردن ناشدنی ست.
یادمون نره خودنویسنده و فیلسوف هاهم شبیه کتاب هاشون زندگی نکردند.
و این اصلا هم بدنیست چون نشون میدن که ما انسان هاناقص هستیم و هرگز ایدال نمیشیم.
خواندن کتاب بایدعمیق باشه که ازش نـٌت برداری کنی شاید صدرصدنشه اجراکنی نوشته هاش اما باید در رفتارگفتار اندیشه روابط عاطفی خانوادگی اجتماعی تو تأثیربزاره بایدازخشم درون توکاسته کنه کتاب بایدتفکرات جٌزم اندیشی ودِگماتیسم مارو به چالش بکشه..
کتاب باید انسان دوستی مهربانی به تو یادبده. بایدوقتی توراباتاریکی وجودی درونت روبرو میکنه.
بهت یادبده که باتاریکی های دیگران هم رفتارمثبت وخردمندانه ای برگٌزینی. کتاب بایدبه ماکتاب خوان ها یادبده که آدم ها را همان طوری که هستندبپذیراگرپذیرشش برایت سخت و دشواره فاصله ات را حفظ کن.
کتاب بایدتأثیرات عمیق و فیدبک های مثبت ارائه بده درافکارواعمال ما میراث هرپدرومادری برای وارثان باقی مانده میتونه آگاهی وکتاب های مفیدباشه البته درکنارکتاب های روانشناسی علمید بایدکتاب های تاریخی سیاسی هم خوند چون ملتی که تاریخ خودرانداندمحکوم به ظلمهستند
آره کتاب خوندن عالیه بشرطی که بهش عمل کنیم.
منبع:بهترین روانشناس

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 13
  • 14
  • 15
  • ...
  • 16
  • ...
  • 17
  • 18
  • 19
  • ...
  • 20
  • ...
  • 21
  • 22
  • 23
  • ...
  • 156
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مشاوره روانشناسی زنان

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس