مشاوره روانشناسی زنان

مشاوره روانشناسی زنان
  • خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

تفاوت انسان خوش بین و انسان بدبین چیست؟

23 بهمن 1399 توسط ملیحه مهتابیان

افکار، قدرتشان را از شما می‌گیرند اما قادر مطلق نیستند که شما هر چه فکر کنید در جهان عینی و فیزیکی بیرونی که قواعد و قوانین تعریف شده‌ای دارد، تغییر ایجاد شود یا اتفاقی بیفتد! مثلا فکر کنید و بدون هیچ عمل فیزیکی، چیزی جابجا شود یا صفحاتی از کتاب شما ورق بخورد!بعضی افراد چنان روی قدرت افکار اغراق می‌کنند که میان آنها و واقعیت بیرونی، فاصله می‌افتد و در نهایت، دچار توهم، از بی‌خود شدن و بیماری می‌شوند!

فرض کنید جایی از بدن شما به خونریزی افتاده است. اگر مثبت اندیش خوش خیال باشید می‌گویید: هیچ اشکالی ندارد! خیال می‌کنم اصلا زخمی وجود ندارد و یا فکر می‌کنم که زخمم خوب شده است!

اما اگر مثبت اندیش واقع‌بینانه باشید تلاش می‌کنید که آگاه شوید چه اتفاقی افتاده و زخمتان در اثر چه حادثه‌ای رخ داده است. آن را پانسمان می‌کنید و با تفکر مثبت، به روند طبیعی بهبود زخم می‌کنید.

در تفکر مثبت خوش باورانه، شما اصلا موارد منفی یا واقعیت‌های رنج‌آور یا خارج از میل و خواسته را نمی‌بینید و یا انکار می‌کنید! در تفکر منفی هم برعکس فقط روی موارد منفی تمرکز می‌کنید!

مثلا از یک گل، فقط خار آن را می‌بینید و از زیبایی و عطر گل لذتی نمی‌برید! شما می‌توانید سراسر زندگی‌اتان را پر از بدبختی و شکست بدانید و یا بدون هیچ مشکل و احساس منفی! این دو نوع تفکر، هر دو غیرواقع بینانه‌ و آسیب‌زننده هستند!سوالات قبل ازدواج

مثبت اندیشان خوش خیال، از تفکر مثبت، برای اجتناب از افکار منفی و مشکلات واقعی خود استفاده می‌کنند. آنها برای توجیه ناتوانی خود، در پذیرش رنج زمان حال، به افکار مثبت مبتنی بر آینده پناه می‌برند و تا وقتی که واقعیت‌ها و اتفاقات، طبق لیست بایدها، خواسته‌ها و آرزوهای آنها رخ ندهد؛ دست به دامن افکار مثبت هستند تا شاید دنیا با توجه به انرژی مثبت افکارشان، تغییر کند! تفکر مثبت، وسیله انکار آنهاست!

اما وقتی که مجبورند درد و رنج واقعیت‌ها، اتفاقات و بیماریها را تحمل کنند خودشان را سرزنش می‌کنند که حتما من جایی خطا فکر کرده‌ام! یا مثبت فکر نکرده‌ام یا آنطور که باید باور نکرده‌ام!

در نهایت هر اتفاق بدی در زندگی رخ بدهد را گردن باورهای خودشان می‌اندازند و خودشان هم نمی‌دانند چگونه باید باور کنند تا اتفاق بیفتد! فقط می‌گویند من درست باور نکردم تا شکست نخورم! در حالی که وجود شکست‌ها و احساسات منفی، جزیی از زندگی طبیعی هر انسانی است.

منبع: مشاوره خانواده

 نظر دهید »

چرا باید ریشه های مشکلات هیجانی خود را پیدا کنیم؟

23 بهمن 1399 توسط ملیحه مهتابیان

قبل از اینکه دست به حذف، تغییر و کنترل چیزهایی در بیرون بزنید تا ناراحتی های هیجانی خود را رفع کنید؛ ابتدا بایستی روی ریشه مشکلات هیجانی خود کار کنید. زیرا بسیاری از مشکلات هیجانی شما از عدم پذیرش احساسات ناخوشایند، اجتناب از واقعیت‌ها و داشتن افکار و باورهای غیرعقلانی در این موارد است.شما ممکن است وقتی هیجانات منفی طولانی مدت و شدیدی دارید؛ با روشهایی مثل سفر کردن، خرید رفتن، کار زیاد، خوش بینی غیرواقع بینانه و… بطور موقتی از آن رنج روانی دور شوید یا اینکه با روشهای ناسالم‌تر مثل مصرف الکل، مواد مخدر، قرص و… از روبرو شدن با واقعیت‌های رنج‌آور اجتناب کنید؛ اما مشکلات هیجانی شما مثل افسردگی، اضطراب مفرط، عصبانیت و… ادامه خواهند داشت.

هر چقدر به خود دستور بدهید خوب باش و حس خوب داشته باش و هر چقدر به خودتان دروغ بگویید؛ نمی‌توانید از شر مشکلات هیجانی خود که ریشه در خودتان دارد خلاص شوید. شما استنباط می‌کنید که اگر من کار X را انجام دهم یا در موقعیت X قرار بگیرم؛ پس دچار احساس Y می‌شوم و اثرات Z را برای من به همراه خواهد داشت!سوالات قبل ازدواج

مثلا فردی که هراس از نتیجه امتحان دارد سر جلسه شرکت نمی‌کند و یا فردی که ضعف عزت نفس دارد از ارتباط با دیگران دوری می‌کند. اما اتفاقا اجتناب از هر فکر و واقعیتی، آن را تقویت و می‌کند و هر چه تلاش کنید بیشتر به چیزی فکر نکنید؛ بیشتر به آن فکر می‌کنید!

تلاش برای احساس بد نداشتن، برای اینکه از عواقب و مشکلات احتمالی جلوگیری کنید؛ اتفاقا زمان حال شما را بیشتر به آن عواقب و مشکلات، گره می‌زند! برخی افراد، با این باور که در هر شرایط، احساس خوب داشته باش، یا فکر مثبت کن تا جذب کنی؛ بیشتر اجتناب از رنج‌ها و تجربه‌ها را تقویت می‌کنند!

آنها ادعا می‌کنند انسان سالم، استرس، افسردگی، خاطرات آسیب زا و… ندارد و نباید داشته باشد که نتیجه‌ی آن می‌شود توهم، خوش خیالی، تقلید از زندگی‌های به اصطلاح لاکچری، مصرف الکل و مواد مخدر، روابط جنسی بی‌تعهد و… هر چه با نشانه‌های مشکلات هیجانی خود مبارزه کنید تا زمانی که به ریشه های پیدایش آنها نپردازید؛ آنها رفع نمی‌شوند.

اما اگر باور شما این باشد که من مسئول احساساتم هستم؛بیشتر می‌توانید روی احساسات منفی خود تسلط داشته و آنها را بپذیرید؛ این پذیرش باعث می‌شود به جای انکار یا فرار از احساسات منفی، وجود آنها را در خودتان تصدیق کنید. بعد از پذیرش احساسات منفی و ناراحتی های هیجانی، بهتر می‌توانید اقدامی عملی و‌ مسئولانه در مورد تغییر افکار، باورها و حل مشکلات عملی خود انجام دهید.
منبع: مشاوره خانواده

 نظر دهید »

روش برخورد با هیجانات منفی

23 بهمن 1399 توسط ملیحه مهتابیان

ما در برابر هیجانات منفی ممکن است با چند روش مقابله کنیم. البته هیجانات مثبت غیرقابل کنترل نیز می‌توانند به ما آسیب بزنند!

یک روش که قبل یا هنگام بروز هیجان انجام می‌شود این است که خود را آگاهانه و بر اساس شرایط، از عامل هیجان‌زا دور نگه داریم؛ مثلا در موقعیت‌های پراسترس یا در روابط غیرقابل کنترل که مجبور نیستیم باشیم قرار نگیریم یا موادی که می‌دانیم هیجانات ما را از کنترل خارج می‌کنند مصرف نکنیم!

یا برای حفاظت از جان خود، در شرایط پرخطر قرار نگیریم یا خوراکی‌های پرکالری را در منزل نگه نداریم و… این اجتناب‌ها چون موقعیتی و مقطعی هستند؛ ممکن است در مواقعی اثربخش باشند.

روشی دیگر این است که باورها و قضاوت‌هایی از خود که عامل هیجاناتمان هستند را بررسی و افکار خطای خود را پیدا کنیم. مثلا این دیدگاه که من نباید دچار موقعیت چالش برانگیز شوم یا اینکه من اگر در موقعیتی رنج‌آور قرار گرفتم؛ اصلا نمی‌توانم آن را تحمل کنم یا من تحمل شکست یا ناکامی را ندارم

یا اگر فلان اتفاق بیفتد یا اگر کسی من را دوست نداشته باشد و یا اگر از فلانی جدا شوم؛ فاجعه است و… مسلماً من دیدگاهی دارم و در خود می‌پرورانم که خود موجب هیجانات منفی در من می‌شود!

اما روشی دیگر هم وجود دارد که افراد بعد از بروز هیجانات انجام می‌دهند. مثلا سرکوب هیجان یا اجتناب ذهنی از هیجان، توهم و خوش خیالی، رویا پروری، امیدواری کاذب، پرت کردن حواس، پرداختن به فعالیتهای انرژیبخش، آرام سازی خود و غیره سوالات قبل ازدواج

برخی روشها نه تنها هیجانات شما را فروکش نمی‌دهند بلکه باعث می‌شوند بیشتر به هیجانات خود دامن بزنید. مخصوصاً روش‌هایی که شما را به سمت اجتناب از تجربه افکار و احساسات منفی می‌کشانند. چون شما را مجبور می‌کنند که فکر کنید به چیزی فکر نکنید! تلاش برای حذف فکر یا جایگزینی آن با فکر دیگر، بیشتر به فکر منفی شما دامن می‌زند.

اما اگر شما به مرور روی وجه بالغ و آگاه خود کار کنید و موقعیتهایی که باعث برانگیختن هیجاناتتان می‌شود را دوباره ارزیابی کنید و افکار خود را مورد بررسی قرار دهید و اگر انتظارات مثبتی از توانایی خود در مقابله با شرایط استرس‌زا داشته باشید؛ بهتر می‌توانید با آن مقابله سالم داشته باشید.

 
 
بنظرم مسئولیت پذیری یعنی اینکه درسته که این مشکل (ممکنه) توسط دیگران در من و زندگیم ایجاد شده اما حالا در زندگی من وجود داره و دیگران هم توانایی اینو ندارن که برام حلش کنند (نه اینکه الزاما نخوان کمکمون کنن یا مارو دوست ندارن)… پس بجای سرزنش اونها و ادامه دادن اون مشکلات، چون ارزشمندم و لایق زندگی بهتر و روابط بهتر پس میرم و حلشون میکنم تا در ادامه ی زندگیم چیزهای بهتری رو تجربه کنم???
منبع: مشاوره خانواده

 نظر دهید »

کتاب مدیریت اضطراب و هیجانات و افسردگی

23 بهمن 1399 توسط ملیحه مهتابیان

وقتی اتفاق ناگواری می‌افتد یا در موقعیتی منفی قرار می‌گیرید؛ افکار خطا و باورهای منفی شما به سرعت فعال می‌شوند و این افکار و باورهای شماست که منجر به احساسات و هیجانات منفی شما می‌شوند؛ نه آن اتفاق و موقعیت منفی. اما ممکن است نسبت به آنها ناآگاه باشید!

در این چرخه‌ی موقعیت و اتفاق - فکر و باور - احساس و هیجان، چه عواملی را می‌توانید کنترل کنید یا چه عواملی در کنترل شماست؟

ممکن است برخی موقعیت‌ها یا اتفاقات، تحت کنترل شما باشند مثلا می‌توانید وارد رابطه‌‌ ناپایداری نشوید که می‌دانید بیشتر به شما احساس ناامنی و رهاشدگی خواهد داد یا از تشنج و درگیری با افراد ناسالم خودتان را دور نگه ‌دارید.

اما برخی موقعیت‌ها و اتفاقات هستند که هم در کنترل شما نیستند یا کامل در کنترل شما نیستند و هم اینکه می‌بایستی با آنها روبرو شوید و نمی‌توانید و نبایستی از آنها بگریزید.

مثلا وقتی که لازم است در مصاحبه‌ای شرکت کنید؛ وقتی که باید برای جمعی صحبت کنید؛ وقتی کسی به شما توهین کرده است و یا در تلاشی شکست خورده‌اید؛ وقتی که در آستانه جدایی از یک رابطه ناسالم قرار دارید‌

اما شما در این وضعیت‌ها می‌توانید افکار و باورهای خود را منطقی و عقلانی‌تر کنید تا دچار هیجانات منفی نشوید یا حداقل هیجانات منفی کمتر و موقت‌تری را تجربه کنید تا به دنبال آن رفتار سالم‌تری از شما بروز داده ‌شود.

در نهایت با کمی اضطراب، در مصاحبه شرکت می‌کنید و برای جمع صحبت می‌کنید؛ قاطعانه و محترمانه با آن توهین برخورد می‌کنید و از شکست خود درس می‌گیرید و بدون ترس و وابستگی یا با کمترین رنج و آسیب، خودتان را با جدایی سازگار می‌کنید.سوالات قبل ازدواج

اما اگر باور داشته باشید که آن موقعیت‌ها و اتفاقات ناگوار، مستقیماً علت هیجانات منفی من شده‌اند؛ متوجه افکار و باورهای واسطه نمی‌شوید و مسئولیت احساسات خود را نمی‌پذیرید. اتفاقات و موقعیت‌ها بر ما تاثیر دارند اما افکار و باورهای ما تاثیر بیشتری بر احساسات و هیجانات ما دارند و در واقع علت آنها هستند.

افرادی که عقلانی زندگی می‌کنند و درست اندیش هستند؛ افکارشان را بیشتر علت اصلی احساسات خود می‌دانند؛ آنها سالم‌تر زندگی می‌کنند و کمتر به هر دلیلی ناراحت می‌شوند. البته زیستن آگاهانه و عقلانی، به معنای حذف یا انکار احساس و عاطفه نیست و این دو هم در مقابل هم نیستند.

اما نادرست اندیشان و کسانی که رفتارهای هیجانی و غیرعقلانی دارند بیشتر تحت کنترل احساسات خود هستند و ثبات عاطفی و هیجانی نیز ندارند. آنها دیگران را مقصر احساسات خود می‌دانند.

منبع: مشاوره خانواده

 نظر دهید »

جدایی از یک فرد طرد شدگی نیست؟

23 بهمن 1399 توسط ملیحه مهتابیان

وقتی که غم و ناراحتی، زیاد از حد می‌شود مکانیزم‌های دفاعی ما به کار می‌افتند تا احساس درد کمتری کنیم.‌ پس ممکن است باعث شود واقعیت را نادیده بگیریم یا انکار کنیم! این انکار وقتی در جدایی از یک رابطه قرار داریم نیز سراغ ما می‌آید و اگر آن رابطه، واقعاً آسیب‌زا باشد ممکن است باعث شود واقعیت‌های بد رابطه را نبینیم و فقط از تک لحظات خوش رابطه در ذهنمان عکس بگیریم و همین تصاویر اغراق شده، ممکن است ما را دوباره به آن رابطه بر‌گرداند!این در حالی است که تا وقتی رنجی را احساس می‌کنیم و در خودآگاه ماست؛ می‌توانیم در کاهش و کنترل آن بکوشیم اما با انکار، اجتناب و نادیده‌انگاری، اتفاقا صدمات آن درد و رنج، بیشتر و از کنترل ما خارج می‌شود!

ما نمی‌توانیم برای همیشه از احساسات منفی خود فرار کنیم یا بر آنها سرپوش بگذاریم. این کار، تبعات فراوانی برای ما دارد. باعث می‌شود با واقعیت، آنطور که هست روبرو نشویم و‌ کسی که نتواند تمام جوانب واقعیت را ببیند؛ نمی‌تواند خود را با آن سازگار کند و عقلانی و واقع‌بینانه رفتار کند. در نهایت، اوضاع نه تنها تغییر نمی‌کند؛ بلکه بدتر هم می‌شود! مثلا برای اینکه احساس طردشدگی نکنید؛ به فلان رابطه می‌چسبید!

اگر احساس بد خود را نپذیرید؛ به معنی این است که اصل وجود آن را به رسمیت نمی‌شناسید اما آن احساس در شما وجود دارد و همین انکار، شما را در برابر همان احساس بد، از پا در می‌آورد! پذیرش احساس از روی ضعف نیست؛ بلکه از روی قدرت اختیار است. پس به معنای تسلیم و میخکوب شدن در برابر احساسات بد نیست. پذیرش، شما را بر احساساتتان مسلط می‌کند.سوالات قبل ازدواج

پاسخ بسیاری از سوالات و ابهامات، درون شما وجود دارد و از درون همین افکار و باورهایی که به آنها دو دستی چسبیده‌اید؛ می‌توانید به ریشه احساساتتان برسید! پس هیچکس نمی‌تواند در شما احساس طردشدگی ایجاد کند؛ مگر اینکه خودتان این باور را داشته باشید که با رفتن یک نفر از رابطه یا عدم تمایل او به رابطه، من طرد می‌شوم! ترس از طرد شدگی، ترسی طبیعی نیست؛ آن را از والدین خود در کودکی آموخته‌اید!

کافی است جهت بادبان افکار و باورهایتان را تغییر دهید؛ احساساتتان نیز تغییر می‌کنند! شما در ذهنتان باورهایی دارید که اگر من پذیرفته نشوم یا به هر دلیلی، حتی یک آدم نامناسب را از دست بدهم؛ به این معنی است که من طرد شده‌ام یا ارزشمند نیستم و این باور طردشدگی، به شما هیجانات منفی شدیدی می‌دهد!
منبع: مشاوره خانواده
 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • ...
  • 15
  • ...
  • 16
  • 17
  • 18
  • ...
  • 19
  • ...
  • 20
  • 21
  • 22
  • ...
  • 156
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

مشاوره روانشناسی زنان

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس